×
We use cookies to ensure you get the best experience on our website. Ok, thanks Learn more

gegli

jalebe,albate age bekhonid!!!

معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد سارا:

معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد سارا:

دخترک خود را جمع و جور کرد،سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت:بله خانم؟؟؟

معلم که از عصبانیت شقیقه هایش می زد،به چشمهای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد:چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن؟ها؟

فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه بی انظباتش باهاش صحبت کنم.

دخترک چانه لرزانش را جمع کرد ....بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت:خانوم مادرم مریضه ...اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن...اونوقت میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد.... اونوقت میشه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تا صبح گریه نکنه....اونوقت....

اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم....

اونوقت قول میدم مشقامو بنویسم...

معلم صندلی رو به سمت تخته چرخاند و گفت:بشین سارا..

و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد...

نظراتتون برام مهمه،پس لطفا فراموش نشه.


دوشنبه 7 شهریور 1390 - 6:49:26 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://www.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 7 شهریور 1390   7:32:42 PM

اینم از همون قضاوتهای بدون فکر ما آدمهاس همیشه متهم میکنیم مجازات میکنیم میبخشیم بدون اینکه درک درستی از کارهای هم داشته باشیم.

خیلی قشنگ بود

موفق باشی اما اشک منم دراوردی